تا حالا یه دیقه مونده به اذان صبح ماه رمضون اشکات سرریز شده؟ بعد نوشت :: جمعه بود ۱۳ ام پارسال تو همین اردیبهشت قشنگ یه تماس قشنگ تر از اردیبهشت زندگیمو دلنشین تر کرد تماسی که بعد از یه حال و احوال ساده یه کلمه نو و عجیب به گوشم زمزمه شد کلمه ای که با اینکه اولین بار بود می شنیدمش ولی به محض شنیدن معنیش، تا عمق جونم نشست و به حدی به این کلمه احساس خوبی پیدا کردم که مطمئنم مثل کلمه ی تاسیان گیلکی هیچ واژه مشابهی براش نیست و شاید به شکلی از نظر غمش هم سنگ هنوز جنگل ابعاد بی شمار خودش را نمی شناسد ..
من خالی از عاطفه و خشم ..
امانتی که یادم بره ..
کلمه ,یه ,قشنگ ,اردیبهشت ,تر ,پیدا ,به حدی ,حدی به ,و به ,نشست و ,جونم نشست
درباره این سایت